پرسش :

آيا صحت دارد كه حضرت امام (ره) در مواردي، مانند جنگ اشتباهاتي داشته اند و مي توانستند بهتر عمل كنند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
وجود پاره اي اشتباهات در برخي تصميم گيري هاي سياسي امري طبيعي و اجتناب ناپذير است مرحوم امام) ره)تصريح فرمودند كه در برخي از تصميم گيري ها اشتباهاتي صورت گرفته است كه عمدتاً در سپردن برخي از مناصب به بعضي از افرادبوده ،كه ناشي از تظاهر و تزوير اين افراد بوده است .ايشان فرمودند: «من امروز بعد از ده سال از پيروزي انقلاب اسلامي همچون گذشته اعتراف مي كنم كه بعضي تصميمات اوّل انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمّه كشور به گروهي كه عقيده خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشته اند، اشتباهي بوده است كه تلخي آثار آن به راحتي از ميان نمي رود[1]» و يا در پايان وصيت نامه سياسي الهي خويش نيز تصريح مي كنند: «من در طول مدّت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسي و اسلامي نمايي بعضي افراد ذكري از آنان كرده و تمجيدي نموده ام كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شده ام...[2]».
با اين حال بايد اذعان نمود كه رهبري قاطعانه و در عين حال هوشمندانه آن امام عزيز قابل مقايسه با هيچ يك از سران كشورهاي دنيا نيست. امروزه اگر در دنيا نام ايران با عزت و افتخار توأم است، مرهون رهبري هاي امام امت (ره) است. هرچند ممكن است ـ به تعبير خود امام ـ در برخي از تصميم گيري ها اشتباهاتي صورت گرفته باشد، اما حقيقت اين است كه اين موارد ناشي از سالوسي و اسلام نمايي برخي چهره هاي به ظاهر انقلابي بوده است.
يك اشكال كه برخي از افراد به حضرت امام(ره) وارد مي كنند آن است كه چرا پس از فتح خرمشهر و تقاضاي صلح از سوي عراق، امام(ره) با اين صلح موافقت نكردند؟
هر چند پس از عمليات موفقيت آميز بيت المقدس و فتح خرمشهر، قطعنامه 514 نيز از سوي سازمان ملل صادر شد، ولي به خواسته ها و حقوق حقه جمهوري اسلامي مبني بر معرفي متجاوز و تعيين خسارتها و غرامت اشاره اي نشد و اين قطعنامه نيز همچون قطعنامه قبلي شوراي امنيت با عنوان «وضعيت ما بين ايران و عراق» صادر شده بود كه حاكي از عدم توجه جدي سازمان ملل به حل مساله جنگ داشته و بيشتر حالت توصيه اي داشت تا يك الزام حقوقي و سياسي. بديهي است كه جمهوري اسلامي ايران كه هدف تهاجم عراق قرار گرفته و خسارت هاي زيادي را متحمل شده بود، زير بار چنين قطعنامه ها و تقاضاهاي غير منطقي و غير عادلانه نرود و تا دستيابي به حقوق مسلم خويش و منافع كشور پا فشاري نمايد، علاوه بر اينكه شواهد و قرائن حاكي از اين بود كه «تقاضاي صلح از سوي صدام يك تاكتيك سياسي بود و او قصد داشت، به وسيله صلح موقت با ايران جبران مافات كند و با نفسي تازه و تجهيز دوباره مجدداً به ايران حمله كند. لذا هيچ تضميني در اجرا و عمل به اين صلح نبود و چه بسا صدام دوباره به ايران حمله مي كرد، در عمل هم بعدها اين مدعا ثابت شد و نشان داد كه عدم پذيرش صلح در آن برهه زماني توسط امام (ره) بي دليل نبوده است و ايشان با اين صلح دروغين مخالفت كردند»[3]
در مورد قبول قطعنامه 598 نيز،نه تنها ايشان اشتباهي نكردند، بلكه بر اساس همان مديريت و تشخيص درست پي بردند كه اكنون مصلحت اسلام و مسلمين در قبول اين قطعنامه و پذيرش صلح است. خود ايشان در مورد حكمت اين امر، تأكيد مي كنند: «و امّا در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصاً براي من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع ومواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن مي ديدم، ولي به واسطه حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلاً خودداري مي كنم، و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور، كه من به تعهّد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي دانم و خدا مي داند كه اگر نبود انگيزه اي كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نمي بودم...[4]». در حقيقت بايد گفت كه دفاع از ديدگاه امام (ره) به دو نوع دائمي و غير دائمي تقسيم مي شود: استراتژي «دائمي» يا «كلّي»، كه حفظ اسلام و مصالح مسلمين است، و استراتژي «غير دائمي» يا «موسمي» كه اتّخاذ شيوه دفاع در جهت حفظ اسلام است، يعني اگر دشمن با ابزارهاي فرهنگي و سياسي به ميدان مي آيد ما هم بايد با ابزار فرهنگي و شيوه هاي سياسي مناسب از خود دفاع كنيم واگر با ابزار نظامي به جنگ ما مي آيد، لزوماً ما هم بايد با ابزار و ادوات نظامي دفاع كنيم و همه اين شيوه ها بايد در راستاي استراتژي كلّي تعيين حفظ اسلام و مصلحت جامعه باشد. از اين رو دشمن ما تا زماني كه در جبهه هاي نظامي به ما حمله كرد، وظيفه ما دفاع نظامي بود و هنگامي كه پس از صدور قطعنامة 598 استراتژي ضربه را از جبهه نظامي به جبهه سياسي كشاند ما هم لازم بود متناسب با اين جبهه، شيوه دفاعي اتّخاذ مي كرديم، به همين دليل امام راحل فرمودند: كه من به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده تا چند روز قبل معتقد بودم و اكنون به دليل حوادث پيش آمده و... يا امام امت (ره) پس از قبول قطعنامه در پيامي خطاب به ملّت ايران تصريح كردند: «قبول اين مسئله ـ قطعنامه 598 ـ براي من از زهر كشنده تر است، ولي... براي رضايت او ـ خدا ـ اين جرعه را نوشيدم[5]». اين سخن امام، ناشي از اقرار ايشان به اشتباه در قبول قطعنامه نبود. از آن جهت قبول قطعنامه 598 براي امام راحل (ره) از زهر كشنده تر بود كه پس از چند سال دفاع قهرمانانه و تقديم صدها هزار شهيد و جانباز، ملّت ايران مصمّم شد كه متجاوز لجام گسيخته اي را كه به بديهي ترين اصول انساني پايبند نبود سر جاي خود بنشاند، لكن مشاهده مي كند كه ابرقدرت ها به ويژه آمريكا با وجود شعار «دموكراسي و حقوق بشر» با سوء استفاده از قوانين بين المللي براي نجات متجاوزي متفقاً و علناً به صحنه مي آيند و با عوام فريبي و تبليغات دروغين، شعار صلح طلبي را، با حضور ناوگان هاي جنگي در آب هاي منطقه، سر مي دهند و با سلب دفاع مشروع از ملّتي مظلوم، مي روند كه زمينه بين المللي را براي مجازات ايران به جاي ظالم فراهم كنند. فراتر از اين، درد امام (ره) ناشي از سرنوشت جوامع بشري كه به دست مشتي عوام فريب بي رحم و بي اعتنا به حقوق انساني گرفتار آمده اند، و ملت مظلوم ايران را كه براي صلحي عادلانه مبارزه مي كند، متجاوز مي خوانند.
بدين ترتيب امام خميني (ره) با تغيير شيوه دفاع، دشمنان را خلع سلاح، و تلاش چند ساله ملت شهيد پرور را حفظ مي كند و اين؛ با توجّه به شرايط ايجاد شده براي ملّت ما نتيجه مطلوبي بوده است. از اين گذشته، با توجه به شرايط خاص آن دوران، پذيرش قطعنامه 598، امري گريز ناپذير بود.
پس مي توان نتيجه گرفت كه در دفاع مقدس و پذيرش صلح، نه تنها امام امت (ره) اشتباهي مرتكب نشدند، بلكه بي گمان اگر رهبري هاي خردمندانه ايشان نبود، چه بسا تبعات منفي فراواني متوجه ايران اسلامي مي شد. از اين رو در پيام تاريخي 3/12/1367 خود ،مؤكداً تصريح مي كنند: «ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم[6]». زيرا به اعتقاد ايشان اين جنگ نتايج و پيامدهاي مثبت زيادي داشت، از جمله: «صدور انقلاب، اثبات مظلوميّت خويش و ستم متجاوزان، كنار زدن پرده از چهره تزوير جهانخواران، شناخت دوست و دشمن، ايستادن روي پاي خود، شكستن ابهّت دو ابر قدرت شرق و غرب، محكم شدن ريشه هاي انقلاب، بارور كردن حسّ برادري و وطن دوستي در نهاد يكايك مردم، احساس ذلّت سردمداران نظام فاسد در مقابل اسلام، بيداري پاكستان، افغانستان، فلسطين و هندوستان، استمرار روح اسلام و انقلاب[7]».
در كل بايد گفت كه ملاك عمل امام(ره) در مسائل سياسي، اداي وظيفه، جلب رضايت الهي و رعايت مصلحت اسلام بوده است .به اعتقاد ايشان: «در اسلام مصلحت نظام از مسائلي است كه مقدّم بر هر چيز است و همه بايد تابع آن باشيم[8]». نيز ايشان در جنگ و پذيرش صلح و موارد ديگري اشتباهي نداشتند و گذشت زمان نشان داد كه تصميم گيري هاي ايشان بسيار بجا و درست بوده است. بله، همانطور كه خود مرحوم امام(ره) فرموند: در برخي موارد در سپردن برخي مناسب به بعضي از افراد اشتباهاتي صورت گرفته بود كه اين ناشي از تزوير و تظاهر اين افراد بود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بررسي حقوقي سياسي تجاوز رژيم عراق به جمهوري اسلامي ايران، اسماعيل منصوري، انتشارات تابان، ص147-189.
2. شوراي امنيت و جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1374.

پی نوشتها:
[1] . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه امام، ج 21، ص 285.
[2] . پيشين، ص 452.
[3]. رك: سفيري، مسعود، حقيقت ها و مصلحت ما (گفت و گو با هاشمي رفسنجاني)، انتشارت ني.
[4] . صحيفه امام، ج 21، ص 92.
[5] . صحيفه امام، ج 21، ص 95.
[6] . صحيفه امام، ج 21، ص 284.
[7] . پيشين، ص 283.
[8] . همان، ص 335.
منبع: اندیشه قم